Tuesday, December 21, 2010

قلعه حیوانات

اگر قلعه ی حیوانات را نخوانده اید همینجا از خواندن این نوشته صرف نظر کنید و بروید اول کتابش را بخوانید چون مطمئنا نثر نابغه ای به نام جرج اورول از وبلاگ نویس درپیت بی سوادی به اسم تزاد بهتر است.  فقط قطعه ای از اواسط اش را می خواهم به زور ویکی پیدیا و این ور آن ور برایتان نقل کنم (چون آخرین بار که خواندمش پنج سال پیش بود و کتابش را هم متاسفانه دم دست ندارم). پس از یادآوری کوتاه از آن وسط ها که شروع کنیم داستان اینگونه پیش می رود:

ناپلئون رئیس قلعه ی حیوانات است و یک خوک است.  پس ازبیرون کردن آقای جونز و انقلابی که در قلعه رخ می دهد خوک ها قلعه را می چرخانند و ناپلئون هم بعد از هزار کلک و دسیسه رئیس قلعه می شود. ناپلئون گول آقای فردریک کشاورز همسایه رامی خورد و با پول تقلبی که فردریک به ازای چوب کهنه قرار است به ناپلئون بدهد به درون قلعه نفوذ می کند و به قلعه حمله می کند و آسیاب قلعه (اقتصاد) که به تازگی با زحمت حیوانات احیا شده بود را منفجر می کند. حیوانات نهایتا با از خودگذشتگی فراوان فردریک را مجبور به فرار می کنند اما در این جنگ باکسر زخمی می شود. باکسر اسب کاری قلعه است که نماد قشر کارگر است. باکسر که شعارش "عوضش من بیشتر کار می کنم" بود به خاطر ندانمکاری های ناپلئون آنقدر مجبور می شود اضافی کار کند که یک روز از فرط خستگی از حال می رود. ناپلئون دستور می دهد یک وانت بیاید و باکسر را به بیمارستان ببرند تا از او "مراقبت بهتر شود". بنیامین که الاغ قلعه است و سواد دارد و می تواند نوشته ی روی وانت را بخواند متوجه می شود که وانت متعلق به آلفرد سیموندز، سلاخ اسب و درست کننده ی چسب، است. بنیامین و عده ای از حیوانات سعی می کنند باکسر کم جان را نجات دهند اما تلاش هایشان بی اثر می افتد. اسکوئیلر که یک خوک است و دست راست ناپلئون و رئیس پروپاگاندا است گزارش می دهد که وانت به تازگی توسط بیمارستان از آقای سیموندز خریداری شده بوده و وقت نشده بوده که نوشته های صاحب قبلی پاک شوند و لوگوی بیمارستان بر روی آن نقاشی شود. چند روز بعد هم خبر از مرگ باکسر در دست "بهترین دکترهای شهر"  می دهد. چندی پس از مرگ باکسر خبر می رسد که خوک ها ویسکی بیشتری خریده اند.

این داستان را همین جوری گفتم. اصلا سعی نکنید ربط اش دهید به کشاورزهای خائن همسایه و کلاه برداری هایی که از مملکتمان کردند و ندانمکاری های دولت که منجر به تحریم های بین المللی و نابودی اقتصادمان شده است.  قشر کارگر را به باکسر تشبیه نکنید. اقتصاد آزاد را به بیمارستان تشبیه نکنید. برداشتین یارانه ها را به آن وانت آقای سیموندز تشبیه نکنید. طبقه ی کارگر بی جان این مملکت به سلاخی نمی رود. ویسکی بیشتر خریداری نخواهد شد. همه در رفاه بهتر خواهند بود. به نفع همه خواهد بود. چرا مسائل را بی خود به همدیگر ربط می دهید؟