Sunday, October 16, 2011

این‌هایی که در غیاب موسوی و کروبی، پی اعلی‌حضرت رفته‌اند من را یاد داستان موسی و پیروانش در کوه طور می‌اندازند. آنجا که موسی چند روز به ملاقات خداوند رفت و پیروانش در نبودش گوساله‌پرست شدند ...

ای پیامبر تو هیچی نمی‌دانی

قسم به آب و آن دم که دیگر نمی‌آید که ما تو را زود انزال نیافریدیم؛ و ما به تو در تعداد راه‌های بیشتر قدرت و توانایی بخشیده بودیم. تو چه اشتباه فکر می‌کردی و در چه جهالتی بودی؛ و تو چه می‌دانستی لذت خوابیدن با زنِ شبِ اول پریود چیست. هارِر رومنس است. برای آنان که نمی‌هراسند و رستگار می‌شوند.
سرشت و محیط آدمها آنقدر از اختیارشان می‌کاهد که مطمئن‌ترین آدم برای سرزنش معمولا همان خودِ آدم است.
فرضیه‌ی نسبتا بی‌اساسی هم وجود دارد که می‌گوید اگر این دنیا واقعا از هیچ پدید آمده، حتما کهکشانی، کره‌ای بالاخره یک جایی باید باشد که سرشار از ضد درد و ضد رنج و ضد بدبختی باشد.

کمپین اِشغال ژیلت و بقیه

آیا می‌دانستید چرا تیغ چهارمِ بسته‌ی چهارتایی تیغ‌های ژیلت (از بالا)، چهار برابر بیشتر از تیغ‌های قبلی کار می‌کند؟ آیا می‌دانستید چرا کیفیت شویندگی خیلی از اجناس مصرفی دیگر نظیر صابون، خمیر دندان، شامپو، مایع ظرف‌شویی و ... با نزدیک شدن به ته ظرفشان به تدریج بیشتر و بیشتر می‌شود؟ آیا هیچ وقت با خود فکر کرده‌اید چرا؟ دلیلش خیلی ساده است اما هیچ‌وقت بهش فکر نکرده‌اید. کمپانی‌های متقلب و طمع‌کار، برای گول زدن ما مصرف کنندگان ساده دل، آخرهای جنس‌های بی‌کیفیتشان را با زرنگی باکیفیت می‌کنند تا یادمان برود چقدر اجناسشان اولش آشغالی بود و هی باید تند تند مصرف می‌شد؛ که گول بخوریم و فکر کنیم نه بابا چقدر خوب بودند و دوباره برویم از همان‌ها بخریم؛ تا بیشتر و سریعتر بتوانند جیب‌های یک‌درصدیِ گنده‌شان را پر از پول کنند.

Thursday, October 13, 2011

آیا می‌دانید علت اینکه خیلی از آدم‌ها شب‌ها را می‌خوابند چیست؟ آیا می‌دانید که در ابتدای خلقت تعداد آدم‌هایی که شب‌زنده‌داری می‌کردند و روزها را می‌خوابیدند با تعداد آدم‌هایی که شب‌ها می‌خوابیدند و روزها را بیدار بودند یکی بود؟ آیا می‌دانستید که طی تاریخ، شب‌زنده‌دارها به مرور دچار یاس‌ها و مشکلات عمیق فلسفی شدند و در اثر افسردگی‌های مزمن، پَنیک اَتک‌های مداوم، ندیدن جنس مخالف، کم شدن غریزه جنسی، خنگی و حواس‌پرتی، ندیدنِ تیرچراغ برق، خورده شدن توسط حیوانات وحشی، همیشه در خواب بودنِ جفت و به تبع آن عادت به خودارضایی در تنهایی شب، چسبیدنِ موزیک‌های غمناک در سکوت شب، عدم ارتباط با آدم‌های عادی و احمق و کاهش اعتماد به نفس، کمبود ویتامین دی، از دست دادن زندگی و به تبع آن امید به آن، خودکشی و از همه مهمتر غیره، نسلشان روز به روز کمتر و کمتر شد؟ آیا می‌دانستید آن چند درصد جمعیت اندک باقی‌مانده هم به زودی از چرخه‌ی طبیعت حذف می‌شوند اگر به شب‌زنده‌داری هایشان ادامه دهند؟ می‌دانستید آیا؟ هان؟

Monday, October 10, 2011

روشنفکر مذهبی

نسبت روشنفکر به مذهبی مثل نسبت مرغ است به شتر؛ حاصلِ جمعشان موجود خودفریفته‌ی بی‌خاصیتیست که نه بالِ پرواز دارد و نه کمرِ سواری دادن.

Sunday, October 09, 2011

با این اسمهایشان!

«و سرخ‌پوستان گروه گروه به سوی دوزخ رانده می‌شوند و هنگامی که بدانجا رسیدند درهای آن به رویشان گشوده می گردد و نگهبان دوزخ بدیشان می گوید: آیا پیغمبرانی از جنس خودتان به میانتان نیامدند تا آیه های پروردگارتان را برای شما بخوانند و شما را از رویارویی با چنین روزی بترساند؟ سرخپوستان مثل بزهای اخوش به یکدیگر نگاه می‌کنند."ایستاده با شومبولش" از "آب در شلوارش" می پرسد که آیا او اصلا به یاد می‌آورد در کس‌پرتهای "باد در موهایش" چنین آیه‌هایی را یا که آن‌ها را اصلا به چنین روزی اشارتی شده داده بیشد. و خدا می گوید جبرئیل را صدا کنید زود کارش دارم. خاک برسرشان دیگر مهم نیست و فرمان عذاب بر کافران ثابت و قطعی است. بهشت جای چنین مسخره بازی‌هایی نیست.» زمر-۷۱

تفاوت حق است

آرمانشهر جاييست كه متفاوت بودن امرى آنقدر عادى است كه قضاوتى را در كسى بر نمى‌انگيزد.

Saturday, October 08, 2011

سایفر

اگر این زادگاه و ملیت را قرص فراموشی‌ای بود، اگر حق انتخابی بود، ایران و ایرانی قطعا در قعرِ لیستم بودند.

یه روز خوب میاد

طرفدار استیو جابز، طرفدار سینه‌چاکِ محصولاتش، که عکس پروفایلش را عکسش کرده یا برای مرگش شمع روشن کرده و اشک ریخته آسیبی به کسی نرسانده، جایی را برای کسی تنگ نکرده، زندگی را از کسی دریغ نکرده، خانه‌ی کسی را بر سرش خراب نکرده. ای کاش با سلایق و علایقِ بی‌خطرِ دیگران این‌طور عصبی برخورد نمی‌شد؛ رگ‌های گردن کمتر و برای مشکلات بزرگ‌تری قلمبه می‌شد.

Monday, October 03, 2011

.

Sunday, October 02, 2011

برای هر مساله‌ی پیچیده‌ای راه‌حلی وجود دارد که واضح و ساده و غلط است. - اچ.ال. مِنکن
وقتی کیفیت خبرنگاری فری‌لنس ایرانی را در وقایعی نظیر نهال سحابی می‌سنجی، این مثلا بهترینهایی که سالها در روزنامه‌های اصلاح‌طلب ایرانی کارکرده‌اند و خودشان را خبرنگار می‌نامند، اینکه چقدر«واقعیت» برای این جماعتْ بی‌پایه و اساس است، چقدر جوزده و هیجانی و احساسی است، چقدر بی‌مسوولیت و هرتی پرتی و عوام‌زده‌اند، آدم تازه عمیقا می‌فهمد (و قدر می‌شناسد) که دولت انگلستان در بی.بی.سی فارسی با ارائه‌ی اخبار قابل اعتماد (هرچند دیرتر از همه جا) و تربیت خبرنگارِ تحقیقی مسوولیت‌شناس (هرچند به تعداد انگشتان دست) چه خدمتی دارد (خواسته یا ناخواسته) به ایرانیان می‌کند و چرا دولت ایران از همه بیشتر از بی.بی‌.سی دردش می‌گیرد.

Saturday, October 01, 2011

بدرود

سالى يك بار، براى آرام كردن مادرى بى قرار، بوسه‌ای مى زنم بر كتابى كه نيمى از عمر در ستيزش بوده ام. آبِ کاسه‌ی خرافات مادر زود بخار خواهد شد؛ آب چشمان من اما روزها خیس می‌ماند ...