Sunday, April 01, 2012

و تو ای پیامبر با چشمانی غمگین، شرم‌کردی و برائت جستی از این همه حقارت و پستی و نادانی. و لعنت فرستادی بر این گرگانِ کثیفِ نژادپرست و آمرزش خواستی برای مردم بی‌گناهت. به راستی ما هیچ بدبختی‌ای را بر هیچ مردمی استوار نساختیم مگر اینکه لیاقتشان ذره‌ای بیشتر نبود. و حالا تو باز هم آمدی شروع به جر و بحث کردی با ما که نه اینطوری نیست و ما بی‌خود و بی‌دلیل هی دوست داریم در کتابمان بیاییم جنرالایز کنیم و چه و چه.