Monday, November 23, 2009

شیمی روابط

سکس فنر مولکولی است که مرد و زن دو اتم تشکیل دهنده ی آن هستند. فنر مولکولی که شل باشد اتم هایش فرصت ول چرخیدن بیشتری با اتمهای قوی تر کناری و در نهایت شکستن پیوند قبلی و تشکیل پیوند قوی تر دارند. خدا خودش انشالله فنرهای همه مان را راست، قوی و ارتجاعی نگه دارد. آمین.

Sunday, November 22, 2009

دعای شب دوشنبه

ای خداااا تو را به حق این شب خودت این کیر خایه رو بگیر بکن راحتمون کن! خلاصمون کن!
دیوانگی موهبتی است که نصیب هر کسی نمی شود.

دو موضوع کاملا بی ربط

- در وحي مستقيم حالت‌هايي چون احساس سنگيني‌، داغ شدن بدن و عرق ريختن‌، حالتي شبيه به بي هوشي‌، تغيير رنگ چهره و... بر پيامبر عارض مي‌شد. در روايتي مي‌خوانيم‌: حارث بن هشام از پيامبر سؤال کرد: وحي چگونه بر شما نازل مي‌شود؟ پيامبر فرمود: گاهي آن را به صورت زنگ مي‌شنوم و آن شديدترين نوع آن بر من است که گويي بندهاي من از يکديگر مي‌گسلد و در اين هنگام مطالب وحي شده را حفظ مي‌کنم‌. [+]

- در زمان هاي قديم، صرع را به نام "بيماري مقدس" مي شناختند. مردم آن زمان بر اين عقيده بودند که فرد مصروع در حال جنگيدن با شيطان مي باشد و يا مي گفتند که فرد مصروع، پيام آور از طرف خداوند است... قبل از اين که حمله شروع شود، بيمار احساس مي کند که حالش بد است. اين احساس ها شامل: تغييرات بينايي، تغييرات بويايي و شنيدن صداهاي نامفهوم مي باشد... صرع، انواع مختلفي دارد( نزديک به 40 نوع) که براي هر شخص متفاوت مي باشد و بستگي به محلي از مغز دارد که حمله در آن ايجاد مي شود. برخي ها بيهوش مي شوند. برخي ها در روي زمين مي افتند و برخي ها اندامشان را به سرعت تکان مي دهند. [+]

Friday, November 20, 2009

استفتا: خودکشی چه حکمی دارد

نظر به اینکه خداوند متعال وقتی جان بخشید دیگر نمی تواند ادعای مالکیت داشته باشد (مگر نه به آن بخشیدن نمی گفتند)، امری حلال است. لکن خودکشی تا زمانیکه پدر، مادر، همسر (دوست دختر شاملش نمی شود) یا فرزندان زنده اند مکروه است. بعد از مرگ پدر و مادر و در صورت مجرد بودن اشکالی ندارد.

دفتر آیت الله العظمی مترقی (دمت گرم)

مساله اینست

آوردن یه تخم حروم یا نیاوردن یه تخم حروم.

برو بچه پی بازیت

هر دفعه یاد این داستان رفیقم می افتم خندم می گیره. تعریف می کرد ظاهرا بچه که بوده تو یه مهمونی یه دختر بچه رو در حالیکه مامانش داشته کهنه اش رو عوض می کرده دیده و با تعجب از مامان دختر بچه پرسیده " این پس چرا دو تا کون داره؟!"

Wednesday, November 18, 2009

اسلام درست اسلام مرده است

آقای دکتر مهاجرانی! بیایید به جای گفتن "اسلام درست اجرا نشد." برای یکبار بپرسیم "اسلام کی درست اجرا شد؟"

Tuesday, November 17, 2009

لبخند های ملیح روزمره

با لبخند حسادت آمیزی که تا گونه هایم به ملیحی باز شده اند (و از زور خیطی ام نمی توانم جمعش کنم)، با دورویی برایت آرزوی موفقیت می کنم. می خواهم در چشمانت نگاه کنم اما چشمانم مانند مرغ سرکنده همه جا را نگاه می کند به جای تخمک چشمانت، مبادا بد دلیم مانند زهر مار از مردمک چشمانم به بیرون بپاشد. لعنت بر این بی استعدادی! مثل همیشه به سادگی لو می روم. تو هم با بازی مهارت آمیز لبانت می فهمانی که دریافته ای از ته دل می خواهم بز بیاری. با زیرکی لبخند ملیحی می زنی. لبخند ملیحت که به زبان بی زبانی می گوید "خر خودتی مادر جنده" وجودم را بیشتر آتش می زند. آه خدا‍! امیدوارم روی موفقیت نبینی دوباره. عجیب اینکه باز با هیجان بیشتر برایت آرزوی موفقیت می کنم و باز هم بهت لبخند ملیح می زنم و تو بیشتر مرا میسوزانی با لبخند ملیح ترت... آخ چه حالی می ده با احترام به هم لبخند می زنیم و از ته دل برای هم آرزوی سیاه بختی می کنیم و با احترام هر چه بیشتر بیلاخ رد و بدل می کنیم. چه حالی میده!

پرسش و پاسخ با خدا

در جواب شما باید بگویم که زندگی منشور کس شری است در حرکت دوار. هیچ معنایی هم ندارد. هر کس هم که می گوید معنایی برایش پیدا کرده احتمالا مزخرف می گوید. سوال بعد؟

Friday, November 13, 2009

پیشنهاد برای اصل یکم قانون اساسی جدید ایران

مقدّس، کیرِ خرِ اسبِ آبی است. فقط.

Tuesday, November 10, 2009

تنبیه کودکی

مادر شروع کرد به بازگو کردن داستان. ناگهان ابروان بلند و پر پشت پدر چون امواج طوفانی دریا در هم فرو ریخت. چشمانش مثل شمع ای که دود می کند باریک و کشیده شد. تو گویی همچون گاو نری است که هر لحظه ممکن است برخیزد و پسر بچه را از هم بدرد. نگاه اش به آرامی از تخمان چشم پسرک برداشته شد و به کتابش دوخته شد. سکوتی عمیق برای دقایقی متمادی اتاق را پر کرد. پسرک که انگاری تازه عمق خطای اش را دیده با نفس های بی وقفه اش سکوت را هر لحظه برای مادرش غیر قابل تحمل تر می کرد.

- "برو."

پسرک به خواهر کوچکترش که چشمان ضعیف و عینک ضخیمی داشت بعد از باختن بازی شطرنج از روی عصبانیت گفته بود "چهارچشمنگولی‌!". این پاسخ کوتاه پدرش به همراه آن نگاه سنگین تلخ ترین تنبیه ای بود که به عمرش چشیده بود. هنوز هم که هنوزه پشت تخمان چشم پسرک درد می کند، دردی بازدارنده تا باقی عمرش.

Thursday, November 05, 2009

پوچ گرای اهل حال

خيام اگر زباده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش

چون عاقبت كارِ جهان نيستی است
انگار كه نيستی، چو هستی خوش باش

Wednesday, November 04, 2009

جواد منم. جواد تویی.

جواد بودن و خز و خیل بودن هم شده انگی که هر جوری که می خوایم و به هر کی که می خوایم می چسبونیم و تحقیر می کنیم. آقا جان کی گفته که جوادی یساری جواده؟ کی گفته قیافه ی گلزار جواده؟ (این رو البته کسی نگفته) کی گفته پیکان جواده؟ کی گفته کفش گام جواده؟ کی گفته شلوار کردی جواده؟ کی گفته کاکل جواده؟ کی گفته دمپایی پلاستیکی جواده؟ کی گفته گیوه جواده؟ کی گفته زرد قناری جواده؟ کی گفته انگشتر عقیق جواده؟ کی گفته چادر گل منگلی جواده؟ جواد تویی! طرز فکرته! نگاهته! بینشته! جهانبینیته! ...!

Tuesday, November 03, 2009

ارباب قدرت

هر سه به بلندای کوه رسیدند. هر سه حلقه ی شیطانی قدرت را به یک قدمی نابودی اش رساندند. گاندی و ماندلا در آتش کوه انداختندش و جاودانه شدند. خمینی اما افسوس که در آخرین لحظه وسوسه شد، حلقه را در انگشتش کرد و تا ابد نفرین شد.

Monday, November 02, 2009

کاوه ی آهنگر

دانشمندان پلیس اطلاعاتی اسراییل (موساد) بعد از سیکونس کردن ژن محمود وحید نیا در کمال تعجب دریافتند که دو رشته ی مارپیچ دی.ان.ای این فرد به جای چهار حرف لاتین A, C, G, T با چهار حرف فارسی خ، ا، ی، ه به یکدیگر متصل شده اند.

Sunday, November 01, 2009

تف بر این روزگار

گفت "بسیجی همان دو سگی است که ناپلئون در قلعه ی حیوانات در بچگی مخفی شان می کند و تربیتشان می کند و بعد به جان دیگر حیوانات قلعه می اندازد برای حکومتش."

گفتم "شاید. لعنت بر این ایدئولوژی، بر این جهانبینی، بر این دولت، بر این روزگار که مردمم را به دو دسته ی بسیجی و غیر بسیجی تقسیم کرد و به جان یکدیگر انداخت."

انگشت خیس خدا

من به وضوح می شنوم. آیا شما هم می شنوید؟ صدای خیس شدن انگشت خدا را می گویم دیگر! صدایی زیبا، دلهره آور و سرگرم کننده. بابا جان من مگر نمی دانید؟ می گویند خدا وقتی می خواهد کتاب تاریخ را ورق زند برای آنکه برگی جا نماند (که این موجب تباهی و دردسر بسیار شود!) انگشتش را کمی تَر می کند. این صدای خیس شدن انگشت خدا صدایی ظریف و آهسته دارد. گوش کنید؟ این بار خدا صفحه ی تاریخ ایران را ورق می زند. تا که کی صدای غرش مهیب ورق خوردن اش را بشنویم. خیلی زیباست. خیلی دلهره آورست.