Monday, July 05, 2010

اشهد ان

- خيلي كار ضايعيه يني چي آخه؟ بابابزرگ تو گوش من هم شهادتين خوند؟ چيه چرا مي خندي؟
= شهادتين شما هم داستاني داره. داداشت كه به دنيا اومد آقاجون خدابيامرزدش تو گوش داداشت شهادتين خوند داداشت هم انگار جبرئيل ديده يه جا زل زده بود و دهنش باز مونده بود. شهادتين كه تموم شد يكهو قد يه تاقار ريد رو دست آقا جون. آقا جون بعد از اين داستان تو گوش هيچكدوم از شماها شهادتين نخوند.
- [من از خنده ولو شدم رو زمين]