Monday, February 21, 2011

لابد کابوس های شبانه ات را به بیدار ماندن در این روزها ترجیح می دهی. لابد این روزها، چُرت روزانه ات هم با فریاد و نفس نفس زدن پاره می شود. غرش آزادی حتما روزگاریست که خواب از چشمان کورت ربوده است. لابد حدسش را هم نمی زدی تقدیر اینگونه رقم بخورد. لابد حدسش را هم نمی زدی بعد از خواندن آن نمازهای سوزناک در آن زندان ها کارت به اینجا برسد. لابد حدسش را هم نمی زدی آن "شیخ مفلوک" مثل فرشته از این دنیا برود و تو ضحاک مفلوک زمانه شوی. شیخ! زمانه بازی غریبی دارد. حدس بزن؛ حدسش را حتما بزن که چطور تو را هم مثل آن قاتل تکریتی یک روزی همین روزها از سوراخت می کشند بیرون. آسد علی آخ آسد علی! حدسش را حتما بزن چه روز سختی خواهد بود آن روز؛ روز قضاوت میلیونها من و یک تو. چه روز سختی خواهد بود!