Monday, January 03, 2011

این نشانه های پوسیده ی خداوند

سایت های خبری و اجتماعی را که نگاه می کنی خبرها این گونه است:
آیت الله العظمی فلانی مرجع تقلید شیعه گفت فلان. فلان هم یک حرف بدیهی است که به نفع جنبش است. حالا اصلا عظمی هم نیست ها. همینکه یک حرف درستی بزند (ولو اینکه بی نهایت بدیهی هم باشد) اما اگر استفاده تبلیغاتی بشود ازش کرد یکهو می شود عظمی و مرجع تقلید بزرگ شیعه. آقا ما نفهمیدیم یکی بیاید ما را روشن کند؛مگر از این آیت الله هایی که وقتی دسته دسته بچه های مردم را در آن اعدام های ۶۷ یک شبه دفن می کردند خفه خون گرفتند کم داشتیم؟ مگر از این آیت الله هایی که چشمشان را بر روی حقیقت بستند و خفه خون گرفتند وقتی بچه های معصوم ما در خیابان مغزشان روی آسفالت می ترکید کم داریم؟ مگر از این آیت الله هایی که هر روز به نفع ظلم و ستمی که بر این مردم می رود سخنرانی می کنند، در نماز جمعه می آیند و حکم قتل و زندانی کردن جوانانمان را می دهند کم داریم؟ به چه درد می خورد پس این آیت الله بودن وقتی هیچ تاثیری ندارد بر روی آدم؟ از این آیت الله بودن اینها چه نفعی به ما رسیده است که حالا وقتی یکیشان خیلی در لفافه و پشت پرده یک حرفی می زند که از  لحاظ سیاسی می شود به نفع جنبش استفاده کرد سریع در اهن و تلپ می گوییم آیت الله فلانی مرجع تقلید بزرگ شیعه فلان چیز را گفت. تا کی ما باید چوب این آیت الله ها را بخوریم؟ تا کی ما باید برایمان اهمیت داشته باشد که یک آیت الله چه گفته؟ آقا این ها می روند در این حوزه ها چه می خوانند که حرفشان باید برایمان اهمیت داشته باشد؟ به جز یک مشت خرافات بی پایه چه در مغزشان می ریزند که وقتی به نفع ما حرف می زنند یکباره حرفشان باید برایمان سندیت پیدا کند و مهم شود؟ هر چه بدبختی می کشیم از این آیت الله های بی سواد مرتجع می کشیم حالا باز هم در بوق و شیپور می گوییم آیت الله فلانی گفت فلان. گفت که گفت! باریکلا که گفت. عمه ی من هم حرف های خوبی می زند گه گداری. پس کی ما باید در موزه بگذاریم این فسیل ها را؟