خووووووب این هم سورااااااااااااااااااااااخ کونـــــــــــــــــــــش. تموم شـــــــــــد. اوف! طولی کشید ها! خوب. فرشته ها لطفا سریع سجده رو برین که می خوایم بدیمش خط تولید.
[لازم به توضیح است که در عالم بالا سجده، مثل فوتِ آخر کوزه گری است. با این که خیلی ساده است اما خیلی هم مهم است. خدا هم مسلما خودش نمی تواند بر چیزی سجده کند چون اگر سجده کند بنا به قوانین عوالم بالا خودش تبدیل به قورباغه ی ملکوتی می شود.]
چیه؟ چتونه؟ چرا مثل بز منو بر بر نگاه می کنین؟ گفتم سجده کنین وقت نداریم دیگه. هان؟ پشگل داره توش؟ داره که داره. عوضش بهتر می گیره خودش رو. چی؟ شیشه خورده؟ لازمه اونم. من یه چیزی می دونم که شما نمی دونین. هان؟ کی؟ آدم؟ نخیر اون خیلی هم درست بود. ابلیس؟ ابلیس غلط کرد با تو اسرافیل خان! نخیرم! هیچ مشکلی هم نداشت. نپر وسط حرفم گوساله! می گم درست بود اون. باز حرف خودش رو می زنه. یه کم زیادی پیامبر فرستادیم براش فقط. هان؟ اون آخری؟ نخیر خیلی هم خوب بود. هان؟ خوب تقصیر اون جبرئیل گور به گوریه دیگه. صد بار بش گفتم های پایین نرو. حالا اصلا هر چی. آدم نابود کرده خودش رو. یه چیزی جایگزین باید بفرستیم پایین. وقت جر و بحث نیست الان. وقت اتحاد و وحدته. اسمش؟ مریخی. حالا اصلا اسمشو چی کار دارین. سجده کنین بدیمش بره پایین سریعتر. آفرین فرشتگان خوبم.
[و خدا در چشمان فرشتگانش نگاه می کند. فرشته ها سرشان را یکی یکی می اندازند پایین اما خیال ندارند کمرشان را خم کنند.]
به قرآن مجید می دم بندازن همتون رو بیرون ها؟
[همه به جز ابلیس داخل سالن هستند.]
نمی کنین؟ به درک اسفل السافلین که نمی کنین. گور بابای همتون. اون اسرافیلتون و عزراییلتون و زهرماریتون. اصن کی گفته پشگل و شیشه خورده سجده می خواد. هیچم نمی خواد.
[ خدا شروع می کند به قالب زدن. هممممم. ظاهرا ترکیب پشگل و شیشه خورده بدون سجده هم جواب می دهد. بد نیست! بد نیست...]
بیا! به این خوبی! منت شما ها را هم نکشیدم. فتبارک الله احسن الخالقین!
[مدل های پشگل-شیشه ای خدا یواش یواش وا می روند.]
کدوم روح سوخته ای خندید؟! خودش بیاد بیرون!
[همه سکوت می کنند. خدا با عصبانیت دوباره قالب می زند. باز وا می روند. نیم ساعت بعد ...]
فرشته های خوبم؟ لوس بازی در نیارین دیگه؟ بخدا خسته شدم از دستتون حوصله ندارم دیگه. این یکی رو به جون خودم قول می دم هیچ مشکلی نداره اصلا. همه چیش درسته. به قرآن راست می گم. هان؟ چــــــــشم! چــــــــــشم! ابلیس جونتون رو هم می گیم بیاد تو از این به بعد. خوب شد حالا؟ راضی شدین؟ حالا سجده می فرمایین الحمد الله؟ هان؟ چی چیتونه؟! کسر شانه؟ حقوق فرشتگان؟ از کی تاحالا سجده کسر شان شده واسه شماها؟ دم در آوردین این چند میلیون سال؟ حقوق پیدا کردین؟ بدم پدر پدر سوختتون رو در بیارن؟ نخند! می خندی؟!
[خدا جاروی ملکوتی کهنه اش را بر می دارد و به دنبال فرشتگان دم در آورده ی حقوق آسمانی طلب کننده می افتد. ادامه دارد...]
[لازم به توضیح است که در عالم بالا سجده، مثل فوتِ آخر کوزه گری است. با این که خیلی ساده است اما خیلی هم مهم است. خدا هم مسلما خودش نمی تواند بر چیزی سجده کند چون اگر سجده کند بنا به قوانین عوالم بالا خودش تبدیل به قورباغه ی ملکوتی می شود.]
چیه؟ چتونه؟ چرا مثل بز منو بر بر نگاه می کنین؟ گفتم سجده کنین وقت نداریم دیگه. هان؟ پشگل داره توش؟ داره که داره. عوضش بهتر می گیره خودش رو. چی؟ شیشه خورده؟ لازمه اونم. من یه چیزی می دونم که شما نمی دونین. هان؟ کی؟ آدم؟ نخیر اون خیلی هم درست بود. ابلیس؟ ابلیس غلط کرد با تو اسرافیل خان! نخیرم! هیچ مشکلی هم نداشت. نپر وسط حرفم گوساله! می گم درست بود اون. باز حرف خودش رو می زنه. یه کم زیادی پیامبر فرستادیم براش فقط. هان؟ اون آخری؟ نخیر خیلی هم خوب بود. هان؟ خوب تقصیر اون جبرئیل گور به گوریه دیگه. صد بار بش گفتم های پایین نرو. حالا اصلا هر چی. آدم نابود کرده خودش رو. یه چیزی جایگزین باید بفرستیم پایین. وقت جر و بحث نیست الان. وقت اتحاد و وحدته. اسمش؟ مریخی. حالا اصلا اسمشو چی کار دارین. سجده کنین بدیمش بره پایین سریعتر. آفرین فرشتگان خوبم.
[و خدا در چشمان فرشتگانش نگاه می کند. فرشته ها سرشان را یکی یکی می اندازند پایین اما خیال ندارند کمرشان را خم کنند.]
به قرآن مجید می دم بندازن همتون رو بیرون ها؟
[همه به جز ابلیس داخل سالن هستند.]
نمی کنین؟ به درک اسفل السافلین که نمی کنین. گور بابای همتون. اون اسرافیلتون و عزراییلتون و زهرماریتون. اصن کی گفته پشگل و شیشه خورده سجده می خواد. هیچم نمی خواد.
[ خدا شروع می کند به قالب زدن. هممممم. ظاهرا ترکیب پشگل و شیشه خورده بدون سجده هم جواب می دهد. بد نیست! بد نیست...]
بیا! به این خوبی! منت شما ها را هم نکشیدم. فتبارک الله احسن الخالقین!
[مدل های پشگل-شیشه ای خدا یواش یواش وا می روند.]
کدوم روح سوخته ای خندید؟! خودش بیاد بیرون!
[همه سکوت می کنند. خدا با عصبانیت دوباره قالب می زند. باز وا می روند. نیم ساعت بعد ...]
فرشته های خوبم؟ لوس بازی در نیارین دیگه؟ بخدا خسته شدم از دستتون حوصله ندارم دیگه. این یکی رو به جون خودم قول می دم هیچ مشکلی نداره اصلا. همه چیش درسته. به قرآن راست می گم. هان؟ چــــــــشم! چــــــــــشم! ابلیس جونتون رو هم می گیم بیاد تو از این به بعد. خوب شد حالا؟ راضی شدین؟ حالا سجده می فرمایین الحمد الله؟ هان؟ چی چیتونه؟! کسر شانه؟ حقوق فرشتگان؟ از کی تاحالا سجده کسر شان شده واسه شماها؟ دم در آوردین این چند میلیون سال؟ حقوق پیدا کردین؟ بدم پدر پدر سوختتون رو در بیارن؟ نخند! می خندی؟!
[خدا جاروی ملکوتی کهنه اش را بر می دارد و به دنبال فرشتگان دم در آورده ی حقوق آسمانی طلب کننده می افتد. ادامه دارد...]