Tuesday, September 21, 2010

ینی اگه حافظ رسما می اومد اون وسط مسطا یه شعری (شر در اینجا) می ذاشت می گفت "اصن من و سوسن دیشب مالیدیم ریختیم رو هم خیلی هم حال داد خوب شد حالا؟" بازم یه مشت می اومدن تو تلویزیون تفسیر می کردند که بله این شعر در اینجا در واقع سخن از آب حیات هستش، اکسیر عشق، بله بله که معشوق بر عاشق روان می سازد و او را پاک می سازد از گناه و این مالیدن هم که حافظ رحمت الله در اینجا به کار برده هم استعاره از همان به اصطلاح خودمان در واقع چطور بگوییم معاشقه ی از نزدیک با معشوق است. سوسن هم استعاره از معبود است که اینجا در واقع همان خداوند متعال می باشده است. همان نماز خودمان وقتی خیلی عمیق می شود نمازگزار لحظه ی عرفانی است که عاشق سراپا معشوق می شود و در او حل می شود. آب می شود. آب حیات. خدا می ریزد بر بنده آب حیات را. معشوق. نه عاشق آب نمی ریزد در اینجا. عاشق حل می شود. معشوق خدا است دیگر بله. احسنت. بینندگان توجه کنند که "خیلی هم حال داد" هم در واقع گویای همان خلسه ی عرفانی این معشوق سراپا از عشق با معبود ازلی و ابدی خودش بوده است. بله به به واقعا مفهوم عرفانی عظیمی را منتقل کرده است حافظ سلام الله. خوب شد هم در واقع حال همان معشوق است و علامت سوال هم در نسخ جدید اضافه شده است و درش تردید است. آن زمان ها اصلا علامت سوال وجود نداشته است. این بود تفسیر امشب ما. تا فردا و تفسیر دیگری از حافظ رحمت الله بدرود و خدا یار و نگهدارتان.