Thursday, September 01, 2011

همدم فراموشکار

یک بار با او تجربه اش می کنی و بارها و بارهای بعد لم می دهی و سر بر سینه اش می گذاری و با جزئیات تمام دوباره برایش تعریف می کنی. هر بار عین خنگ ها چشمانش برق می زند و می گوید "ئــــــــــــه آآآآآآآره یادم میـــــــــــــــاد چه خووووووب بووووووداااا بعدش چی شد؟ بعدش چی کار کردیم؟ ...". اتفاقات بد را زود از یاد می برد و تجربه های خوبِ مشترک را می توان در لحظه زنده کرد و از اول یک دلِ سیر دوباره لذت برد.