Tuesday, February 22, 2011

"از تو رخصت می طلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم." -- سروش

کافر قاتل است؟ کافر جانی است؟ کافر دزد است؟ کافر بچه باز است؟ کافر متجاوز است؟ کافر فاسد است؟ کافر گوسفند است؟ کافر چیست که به خیال تو در جمهوری اسلامی آن را پرورشش می دهند؟ از شکنجه و بازداشت دامادت متاسف ام. بگذار ساده و روراست بگویم. امیدوارم این حکومت هر چه زودتر ساقط شود. اما امیدوارم کسی مثل تو هم دخالتی در حکومت و قانون آینده اش نداشته باشد. امیدوارم کسی که انسانها را برابر نمی داند و رده بندی و مقام گذاری شان می کند در حکومت آینده ی کشورم هیچ نقشی نداشته باشد. به خیال تو من کافرم. تو مومنی. تو می روی بهشت برین و من می روم قعر جهنم. ببخشید حواسم نبود که تو روشن فکر دینی و عارف هستی. تو از لطف حق برخوردار می شوی و من از لطفش دور. اما حالا که روی زمینیم. حالا که همه برابریم. نیستیم؟ آیا این توقع زیادیست که فارق از هر نوع عقیده و اندیشه ای فقط به من بگویی انسان؟ این درخواست بزرگی است آقای سروش؟ خسته شده ام از این همه برچسبی که خورده ام. خسته ام از امثال تو آقای سروش! شما روشن فکران دینی ای که پوست گوسفند دارید و اگر بتوانید و قدرت پیدا کنید همین گرگ های درنده ای می شوید که دارند پاره پاره مان می کنند. امیدوارم حکومت آینده ی مملکتم جایی برای امثال تو نداشته باشد.

پ.ن.

به رخ کشیدن لقب دکتری یا مهندسی به مردم عادی، وقتی هدفی حرفه ای نداشته باشد، نشان شأن و بزرگی نیست؛ بلکه نشان از حقارتی نهان می دهد. مخصوصا اگر معلوم نباشد آن مدرک دکترا اصلا در چه رشته ای باشد، از کجا باشد و از همه بدتر در دومین وبسایت شخصی ازش استفاده شود. ارشدِ شیمی تجزیه آقای دکتر؟