Saturday, October 09, 2010

به اعتقادات دیگران احترام بگذاریم

خیلی از اوقات که بحث مذهب می شود و از اعتقادات مذهبی یک نفر ایراد می گیرم دهانم را می بندند که "به اعتقادات دیگران باید احترام گذاشت. به هر حال هر کسی مقدساتی دارد."

در فیلم پیانیست یک صحنه ایست که یک افسر نازی جهودها را به خط می کند و از سر خط می رود ته خط و هر از گاهی یکیشان را می کشد بیرون. پیر، علیل، لاغر الخ. می گوید بخوابید روی زمین. یک گلوله در مغزشان یکی یکی خالی می کند. یکی از آن ها که شانس آورده بود و بیرون نکشیده بودنش تا برود در کمپ کار کند کنجکاوی اش گل می کند و با ترس و لرز می پرسد ما را کجا می برید؟ افسر نازی رو می کنه بهش و بدون اینکه یک کلمه حرفی بزنه یک گلوله هم تو سر آن زن خالی می کند.

مذهب برای من عین همان افسر نازی است. تو! تو مسلمان نیستی؟ جهنم! تو‌! تو هم جنس‌بازی؟ بکنینش تو گونی بیندازینش از کوه پایین! تو! تو به شوهرت ندادی امشب؟ بزنینش! شما دوتا! زنای محصنه؟ اینقدر سنگ بزنین تو سرشون تا بمیرن. تو! تو تصمیم گرفتی مذهبت رو عوض کنی؟‌ دارش بزنین! تو! تو که کنجکاویت گل کرده و هی سوال می پرسی! کافر! جهنم! تو! تو پدر و مادرت خارج از ازدواج بچه دار شده اند؟ حرامزاده! بمیری الهی!

خوب من به چی تو احترام بگذارم آخه. اگر زور دست تو باشد و من هم در آن صفِ مرگ باشم احترام می گذارم. مجبورم که احترام بگذارم. اگر نباشم خوب نمی گذارم. یک استامبولی پشگل می گذارم بر روی این مقدسات.