Monday, October 04, 2010

در مملکتی که از بوق تلویزیون ارتجاعی و در و دیوار دانشگاهش، که دیگر بیشتر شبیه مسجد و بهشت زهرا شده است، از حجاب و غیرت حرف می زنند و آزاد گذاشتن زن را نتیجه ی سیب زمینی بودن مرد می داند وظیفه ی من و تو خیلی خطیر و مهم است. در کشورهای پیشرفته این مسایل را در سریال های تلویزیونی شبانه شان به مردمشان آموزش می دهند؛ بخوانید در دهان مردم هر شب می چکانند تا یاد بگیرند. تلویزیون و دولت لعنتی ما متاسفانه نه تنها رفتارهای درست اجتماعی را آموزش نمی دهد غلط هم هر شب به خورد مردم می دهد. فقط خودمان درست فکر کنیم و عمل کنیم کافی نیست. وظیفه ی من و تو است که تا می توانیم این کج اندیشی ها در دیگران را هم اصلاح کنیم. حداقل جرقه ای از شک در دیگران بوجود بیاوریم. با صحبت کردن با دوست و آشنا. تو تاکسی و مهمونی و کافی شاپ فرق نمی کند.

باید روشنشان کنیم که خواهر و مادر و زن یا آنچه از آن به ناموس نام می برند انسان های مجزایی اند که حقوق مجزایی هم دارند. صرف اینکه ما مردیم و جفتمان از یک جا بیرون آمده ایم یا یکی ما را زاییده است و یا تصمیم گرفته ایم با یکی زندگی کنیم ما را محق نمی کند که تعیین تکلیف برایشان بکنیم. بازخواست کنیم این چیه پوشیدی، کجا بودی، با کی بودی، چرا بودی. باید یادشان بدهیم که این سوالها به آنها اساسا هیچ ربطی ندارد. این سیب زمینی بودن نیست خودخواه نبودن است. باید روشن شان کنیم که غیرت داشتن یعنی دوست داشتن. اگر غیرت داری برو خشتک آن شوهری یا دوست پسری که دست روی خواهرت بلند کرد را بر سرش بکش نه اینکه محکومش کنی به تمکین یا دست بر رویش بلند کنی که چرا یک آدم دیگر را دوست دارد. بهشان باید بگوییم مگر نه اینست که خواهرت را دوست داری؟ پس چرا نمی گذاری آن طوری که خوشحال تر است باشد؟ مگر نه اینست که مادرت را دوست داری؟ چرا نمی گذاری با آدمی جدید آشنا شود و از تنهایی در آید؟ باید این جرقه را در ذهنشان بزنیم تا علت اینکه رگ گردنشان قلمبه می شود را بفهمند. باید بفهمانیم به آنها که علتش خودخواهیشان است نه دوست داشتنشان. باید بهشان یاد بدهیم که رفتارمان باید همیشه در جهت خوشحالی اطرافیانمان باشد نه محدود کردن و اذیت کردنشان. حق نداری به زنت هم بگویی چطوری بپوشد یا کجا برود و کجا نرود. باید یاد بدهیم به دیگران که لغت ناموس را از فرهنگ زبانشان خارج کنند و قیم دیگران نباشند. سپر بلا باشند نه بلا. خوشحالی بیاورند نه دردسر و غم. بهشان باید بگوییم اگر حتی زنت هم خیانت کرد بهت حق نداری دست بر رویش بلند کنی. تنها کاری که می توانی بکنی اینست که در را بکوبی بهم و بروی بیرون و دیگر آن خانه نیایی.

شاید خنده آور باشد گفتن این حرف ها اما وظیفه ی من و توست که با گفتن این بدیهیات به دیگران این بیماری غیرت و ناموس بازی که مثل طاعون بر روابط اجتماعی این مملکت افتاده است را ریشه کن کنیم. این ظلمی که هر لحظه به زن در این مملکت می شود را بخشکانیم. اگر تویی که خودت مردی و اعتقاد داری به این حرف ها به مرد دیگری بگویی خیلی اثرش بیشتر خواهد بود. آستین ها را بزن بالا و درست و حسابی بنشین با آن دوستت که پایش را از گلیمش بیشتر دراز می کند و برای یک انسان دیگر تعیین تکلیف می کند صحبت کن. روشنش کن؛  از حق دفاع کن. بنشانش بر سر جایش.