ما مثل بقیه عاشق معشوق ها نیستیم. اولش بودیم فکر می کنم. تو می گی بودیم. من می گم یادم نمیاد عاشقی. می گی بودی چشات عاشق بود. از این حرف های هشت من یه غاز دخترای تینیجری. حالا چند سال گذشته. خیلی سال. نبودنمون با همدیگه یه درد شده. بودنمون یه درد دیگه. عاشق معشوق نیستیم دیگه. نمی دونم چی چی هستیم. از هیچ کس دیگه ای هم خوشمون نمیاد بتونیم بی خیال هم بشیم. سعی کردیم بی خیال هم بشیم. نکردیم؟ من می گم اگه با یکی دیگه دوست شدی زنگ نزنی بگی فلانی خیلی پسر خوبیه می خواد ببینتت. بهش بگو گُ فاک یرسلف. ان. به انگلیسی هم بگو هر جوره بفهمه. تو می خوای برام یه دختر خوب پیدا کنی. من می گم تو خیلی غلط بیجا می کنی. چلنگم مگه. تو می گی دلت می خواد یکی باهام دوست شه که لیاقتت رو داشته باشه. من می گم حوصله ندارم گوشی رو قطع می کنم. چند وقت بعد می گذره میام بهت یه سلام علیک کنم و حالت رو بپرسم و برم و تو دعوتم می کنی تو و یه چایی و شراب و آخرش به رختخواب می رسه کارمون و تو آخرش می گی بازم اشتباه کردیم. من می گم هممممم اشتباه خوبی بود. تو می گی آخه این رابطه ی تخمی تا کی ادامه پیدا کنه. من می گم بی ادب. چشه مگه. تو می گی اخلاق تو سگه من هم توجه نمی کنم دیگه بهت. می گی همینیس که هستیم درست هم نمی شیم این رابطه آخرش به جایی نمی رسه. من می گم درست می شم. دارم سعی می کنم دیگه. تو می گی فیلم بازی می کنی معلومه که خودت نیستی و سعی داری می کی خودت رو عوض کنی. می گی آدمها عوض نمی شن. من می گم می شن. پس من چی کار کنم هر کاری کنم می گی غلطه. می گی نمی دونم. من می گم خوابم میاد. تو می گی همیشه حرف جدی می شه خوابم می بره. من زیر لب می گم آدمای دیگه چی کار می کنن ما عجیبیم فکر می کنم. تو می گی همه همین گهن. حالا نه همین گه دقیقا. شبیه اش. یه چیزهای دیگه هم گفتی یادم نمیاد.