تصوری که از خدا دارم یک داروغه است. داروغه ای که سیم و زرش نماز و دعاست. هر چند سالی می رود یک جای این ۵۰۰ میلیارد کهکشان دور یکی از ۵۰۰ میلیارد ستاره اش سراغ یک کره ی خاکی ای یه سری موجود بدبخت بیچاره را خفت می کند که خوب ببینم چقدر نماز خوندین چقدر دعا کردین. بدین بیاد بینم! کمه! کمه! کیسه ام پر نشد! گناه هم که خیلی کردین که. نماز و دعاهای یه کره ی دیگه رو باید خرجتون کنم تا صفر بشین تازه. فعلا این سیل و زلزله رو داشته باشین تا تنبیه شین دفعه بعد که میام محصولتون بیشتر باشه. موهاها! موهاها!