شادی و خوشحالی مفاهیم گذرا و بی معرفتی اند. یک روز می خندی و خوشحالی ناگهان می گوید ببخشید باید بروم جایی دیگر و ثانیه بعدش پیانویی از آسمان می خورد تو فرق سرت. به جایش غم، درد، رنج، زجر، سابیدن روان، نمک رو زخم، جوهرنمک رو زخم آچار پیچ گوشتی تو زخم، سوهان تو زخم، تی.ان.تی تو زخم، اره کردن مغز و اینها مفاهیم ماندگار و بامعرفتی اند که هر چقدر هم ازشان دور شویم و تنهایشان بگذاریم و فحششان دهیم همیشه در پشت صحنهی زندگی منتظرمان می مانند تا دوباره با ِآغوش باز پذیرایمان شوند.