تصوری که بچگی ام با ورق زدن «مجله ی دانشمند» از دانشمندان داشتم تصوری کودکانه و معصومانه بود. تصور می کردم دانشمند بودن یعنی اعترافی فروتنانه به نادانی و جستجویی متهورانه برای حقیقتی که ندانستنش تنها دلیل جستجویش است. فکر می کردم دانشمندان، همان پیامبران دنیای جدید اند. چه خام بودم! بعد از مدتی زندگی در دنیای آکادمیک دریافته ام که دانشمندان بزرگ رشته ام مشتی آدم کیری مغرورند که مبالغه و بزرگنمایی تبحرشان است، رقیبانشان را اگر بتوانند از دم تیغ می گذرانند، تحسین شدن و کف زدن برایشان مهمتر از اثر واقعی تحقیقاتشان است، زیردستانشان را مشتی حمال فرض می کنند، نسبت به جنس مخالف تمام اصول اخلاقی را زیر پا می گذارند و تمام هدفشان بردن مدالی است که هدفش فقط افزایش کیفیت زندگی بود نه زیر پا گذاشتن ارزشهایش.