فرض کن اسم بچه ات را بگذاری innocent. چقدر لطیف و زیباست. innocent کوچولو بیا اینجا کارت دارم. هوممم.... یاد چه می اندازدت؟ آب؟ باران؟ باد؟ یا شایدم گل شبنم صبحگاهی؟ حالا بیا اسمش را بگذاریم «معصوم» یا «معصومه». همان است؟ نه نیست. یاد چه می افتی؟ دمپایی پلاستیکی خاکی؟ این دو لغت هر دو یکی است، اما انگار کیلومترها فاصله دارند. خوب که نگاه کنی در این کوچکترین مثال، واضح می بینی که این بلا نیست، فاجعه ایست که بر سر ذهن و حافظه و اندیشه ی من و تو آمده است. فاجعه!