Category | Number aboard | Number of survivors | survived | lost |
---|---|---|---|---|
First class | 329 | 199 | 60.5 % | 39.5 % |
Second class | 285 | 119 | 41.7 % | 58.3 % |
Third class | 710 | 174 | 24.5 % | 75.5 % |
Crew | 899 | 214 | 23.8 % | 76.2 % |
Total | 2,223 | 706 | 31.8 % | 68.2 % |
Monday, August 31, 2009
Tuesday, August 25, 2009
آقام خامنه ای رو می خوام یه شب
ببرم یواشکی به صحرا به دشت
یه دوربین دو چشمی بذارم رو اون عینک ضخیمش
آرام آرام ببرم از زمین به آسمون اون محاسن بلندش
یادش بیارم خدایی اگر باشه کجا هاست
ولی امر مسلمینی اگر باشه کجا هاست
شاید سر اش به آسمان ماند مدتی
نفس راحتی کشیدیم ما حتی اندکی
شاید عمامه از سر اش برافتاد
خدا را چه دیدی
شاید خیال بندگی به سراش افتاد
ببرم یواشکی به صحرا به دشت
یه دوربین دو چشمی بذارم رو اون عینک ضخیمش
آرام آرام ببرم از زمین به آسمون اون محاسن بلندش
یادش بیارم خدایی اگر باشه کجا هاست
ولی امر مسلمینی اگر باشه کجا هاست
شاید سر اش به آسمان ماند مدتی
نفس راحتی کشیدیم ما حتی اندکی
شاید عمامه از سر اش برافتاد
خدا را چه دیدی
شاید خیال بندگی به سراش افتاد
Monday, August 24, 2009
Sunday, August 23, 2009
Wednesday, August 19, 2009
Tuesday, August 18, 2009
Friday, August 14, 2009
صدای پتک قدم هایش همیشه از دورادور می آمد
گاهی کوتاه و گاهی بلند
گاهی آهسته و گاهی تند
سالهاست که چشم بر این در دوخته ام
صدای اش را اما چنین بلند نشنیده بودم
انگاری که پشت در است
سیاهی سایه اش بر نور درون ام افتاده است
با تبر می کوبد بر در
در را انگاری که دارد از جا بر می کند
پشت این در
تاریخ سیاه من است
آمده است تا دوباره خانه خرابم کند
این بار اما حفره ای به گشادی کس مادرش
بر پیشانی اش می کارم
با شاتگانم
گاهی کوتاه و گاهی بلند
گاهی آهسته و گاهی تند
سالهاست که چشم بر این در دوخته ام
صدای اش را اما چنین بلند نشنیده بودم
انگاری که پشت در است
سیاهی سایه اش بر نور درون ام افتاده است
با تبر می کوبد بر در
در را انگاری که دارد از جا بر می کند
پشت این در
تاریخ سیاه من است
آمده است تا دوباره خانه خرابم کند
این بار اما حفره ای به گشادی کس مادرش
بر پیشانی اش می کارم
با شاتگانم
Friday, August 07, 2009
Wednesday, August 05, 2009
Saturday, August 01, 2009
بعضی وقت ها فکر می کنم که شکستن قالب های سنتی بی منطق از ترک اعتیاد به هرويین هم سخت تر باشه. هر چه می شکنی اشان دوباره بر می گردند به نحوی. هر چه سخت تر بشکنی اشان سخت تر بر می گردند. هر چه سن بیشتر بالا می رود سخت تر می شوند!
آنقدر سخت است که بعضی وقت ها وسوسه می شوم که بگویم گور بابای هر چه open minded بودن است! بذار به خماری سنت ام بمانم...
آنقدر سخت است که بعضی وقت ها وسوسه می شوم که بگویم گور بابای هر چه open minded بودن است! بذار به خماری سنت ام بمانم...
Subscribe to:
Posts (Atom)